عشق یا رفاقت ❤️ پارت 25

-A- 🗿🚬 -A- 🗿🚬 -A- 🗿🚬 · 1402/09/06 23:03 · خواندن 2 دقیقه

خب به پارت هیجانی خوش آمدید بفرمایید 

از زبان نویسنده 😛

مارتین و آدرینا داشتند باهم صحبت می کردند که یهو یکی اومد چاقو رو زد توی شکم مارتین بعد مارتین افتاد و آدرینا گرفته نشسته بود آدرینا و دستش روی زخم مارتین دستای آدرینا خونی بود و داشت با داد می گفت داداش بیا مرینت داداش خودتون رو برسونین 

بعد مرینت و آدرین و ویلیام اومدند مرینت داشت از گریه قس می کرد زنگ زدن به آمبولانس و مارتین رو بردن بیمارستان همه بیرون در اتاق عمل بودند مرینت و آدرینا داشتند زجه می زدند آدرین و ویلیام هم همش راه می رفتن 

آدرینا.داداش چرا هیشکی نیومد بیرون اگه چیزی شده باشه چی 

آدرین.آروم باش یکم دیگه تموم میشه 

مرینت.داداش توروخدا خوب شو قول می دم دیگه ناراحتت نکنم لطفاً خوب شو 

ویلیام.مرینت آروم باش عزیزم مارتین خوب میشه (با صدای آروم)معلوم نیست این دختره با مارتین چیکار کرده 

آدرین.دهن نجست رو ببند خواهر من کاری نکرده 

مرینت.آدرین آروم باش لطفاً حالم بده 

از زبان آدرین

دلم برای مرینت می سوخت داشت زجه می زد منم برای این که دلم برای سوخت یک ناز آرومی کردم روی سرش 

می خواستم بغلش کنم که پرستار اومد بیرون و گفت.شما از بستگان مریض هستید 

آدرینا.بله من همسرشون بودم 

پرستار.آقای مارتین می خوان که آدرین رو ببینید کی آدرین هست 

بعد دستم رو بردم بالا و گفتم من 

پرستار.بیاتوی این اتاق

بعد رفتم تو مارتین خوب بنزر می‌رسید 

پرستار .من تنهاتون میزارم شما صحبت کنید 

مارتین.داداش آدرین باید یک چیزی رو بدونی 

آدرین.چی 

مارتین.آبجی تورو ترک نکرد اونو منو گروگان گرفتن و به آبجی گفتن اگه آدرین رو ول نکنی داداشت رو می کشم وگرنه اون خیلی تورو دوست داره لطفاً ازیتش نکن گناه داره وقتی رفتیم خونه اون می خواست چند بار خود کشی کنه من جولوشو گرفتم برو اون آدم ها رو پیدا کن فکر کنم اسمش استوی بود 

آدرین.استوی اون پسر عمم هست حتما پیداش می کنم نگران نباش از این به بعد مواظب شما ها هستم 

مارتین.میشه بگی عشق منم بیاد دلم برای تنگ شده 

آدرین.تلان میرم کار های مسترخی تو انجام میدم 

بعد رفتم بیرون به مرینت چیزی بروز ندادم چون می خوام سوپرایزش کنم دیگه رفتم کار های مرخسی شو کردم اونا رفتم خونشون ما هم خونمون به یکی از قابل اعتماد ترین کارمند های قدیمی بابام گفتم و قراره پیداشون کنه و کار های لازم رو انجام بده منم با آلیا هماهنگ کردم که فردا یک پارتی بگیره تا من عاقد بیارم که من و مرینت ازدواج رسمی کنیم 

شب پارتی.......

بچه ها بنزرتون ادامه توی وبلاگ لیدی باگ بزارم یا همین جا کسایی که میگن وبلاگ لیدی باگ کامنت بدن و کسایی که میگن همین وبلاگ لایک کنن