عشق یا رفاقت ❤️ پارت 18

-A- 🗿🚬 -A- 🗿🚬 -A- 🗿🚬 · 1402/08/28 22:41 · خواندن 1 دقیقه

هیچ استقبالی از پارت قبل نکردین ولی من دوباره پارت دادم 

آدرین 

اصلاً آروم و قرار نداشتم دیشب به زور خوابیدم امروز هم تصمیم گرفتم که برم مرینت رو بیدار کنم پس راه افتادم  دم‌در بدم زنگشون رو زدم 

دینگ دینگ دینگ

بعد مامان مرینت درو وا کرد 

سابین.سلام آدرین

آدرین.سلام خاله سابین جون تسلیت میگم 

سابین.ممنون با مرینت کار داری 

آدرین.اگر اشکالی ندارد بله با اون کار دارم

سابین.نه اشکال نداره می‌دونم با مرینت نامزدی بالا خوابه برو خودت بیدارش کن 

آدرین.ممنون پس با اجازه

بعد رفتم داخل 

از اینجا به بعد از زبان نویسنده 😎

هنوز مرینت در بغل ویلیام هست

خب بعد آدرین درو وا کرد که فقط ویلیام بیدار شد 

ویلیام.سلام بر آدرین هی مرینت بیدار شد عشقت اومد 

مرینت.هوم کیه (بعد چشماشو وا کرد) ها آدرین توی سلام 

بعد هر دو پاشدند 

مرینت.دلم برات تنگ شده بود 

آدرین.منم دیشب توی بغل ویلیام بودی 

مرینت.آره مشکلی داره اون پسر خالمه 

آدرین.خب اگه از نظر تو اشکالی ندارد از نظر من هم اشکال نداره (راستی یچیزی بگم بچه ها دانشگاه الان برای اونا تعطیله چون الان باید توی جنگی باشند دو روز دیگه وا میشه)

دو روز بعد 

....................‌‌‌‌‌.‌.‌‌‍‌‌‌‌‌.‌‌.‌‌.‌.‌.‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌