عشق یا رفاقت ❤️ پارت 17

-A- 🗿🚬 -A- 🗿🚬 -A- 🗿🚬 · 1402/08/28 17:43 · خواندن 3 دقیقه

خب بچه ها امید وارم با این پارت به 53تا بازدید برسه اگر برسه سه تا پارت طولانی میدم و دوتا تک پارتی منحرفی البته این سریع طولانی ترش می کنم 

آدرین 

دلم آروم نمی‌گرفت برای همین آدرینا رو گذاشتم خونه و خودم رفتم جای مرینت وقتی واستا م دیدم ویلیام و مرینت توی بغل هم هستند یکم ناراحت شدم ولی فهمیدم نباید اشتباه سریع قبل رو بکنم ولی فکر کردم اگر من برم بیش مرینت زندگی کنم بهتر میشه الان برمی‌گردم خونه ولی فردا حتماً توی دانشگاه به مرینت می گم که من میام پیشت خلاصه دیگه برگشتم رفتم خونه 

آدرینا.اومدی داداش 

آدرین.آره 

آدرینا.حال مارتین و مرینت چطور بود 

آدرین.بد بود برای همین من تصمیم گرفتم برم پیش مرینت باشم 

آدرینا.منم خونه تنها(آقا اینا جدا از مادر پدر زندگی می کنند) 

آدرین.نه شما هم میریم جای مامان و بابا

آدرینا.باشه 

از زبان نویسنده

ویلیام.حالا من باید خونه تنها چی کار کنم 

مارتین.کی گفته تو خونه ی ما میمونی 

سابین.آره عزیزم تو دیگه مثل پیر خودم هستی 

مرینت.می تونی بیای توی اتاق من من توی اتاقم همون طور که خودت میدونین دو تا تخت دارم 

ویلیام.اگه تو مشکلی نداری باشه 

مرینت.نه بابا مشکل چیه شاید یکم لج باشیم ولی تو پسر خوبی هستی و من تو رو دوست دارم                            بعد لپ ویلیام رو میبوسه 

شب موقع خواب

تام.شب همگی بخیر 

سابین.شب بخیر بچه ها ویلیام اگر چیزی خواستی تارف نکن بگو 

ویلیام.باشه خاله جون شب شما ها هم بخیر 

مارتین.دوست داشتم کنار شما بخوابم ولی نمیشه دیگه شب بخیر 

و بعد مارتین رفت 

مرینت.خوب بود بهش نگفتیم که می خوایم بازی کنیم وگرنه نمی رفت 

ویلیام آره حالا بریم توی اتاق

مرینت.بریم 

توی اتاق

ویلیام.خب قراره چراغا رو خاموش کنیم بریم زیر پتو فیلم ترسناک ببینیم (زرت فکر کردین زیر پتو چیکار می کنم)

مرینت.من که می‌دونم تو باز می‌ترسی 

ویلیام.ببینیم و تعریف کنیم 

مرینت.فیلم رو بزار من خوراکی بیارم باشه 

بعد مرینت خوراکی آورد و شروع کردن به دیدن فیلم وست ها دیدن فیلم مرینت ترسید و دست ویلیام رو گرفت

ویلیام.میبینم که داری می‌ترسی 

مرینت.خب چی کار کنم تو پسر خالمی دست تورو نگیرم دست کیو بگیرم

ویلیام.باشه بابا 

دینگ دینگ دینگ 

مرینت.عه گوشیم زنگ می خوره 

ویلیام.کیه 

مرینت.آدرین 

ویلیام.او آقای عاشق جواب بده ببینیم چی میگه 

مرینت.می زارم روی بلند گو 

مرینت.الو عشقم چیه 

آدرین.خوبی اون ویلیام سیریش نیومد پاپیچت بشه 

مرینت.عه آدرین درست صحبت کن الان اینجاس داره صداتو می‌شنوه 

ویلیام.سلام آقای عاشق

آدرین.ابن توی اتاق تو چیکار می‌کنه 

مرینت.خب پسر خاله امشب هم من گفتم بیاد جای من تازه ویلیام دیگه با ما زندگی می کنه 

آدرین.خب میشه صدا رو از روی بلند گو برداری من باهاش کار دارم 

مرینت.آم باشه 

بعد داد دست ویلیام

آدرین.اگر بفهمم که به مرینت نزدیک شدی جرت می میدم 

ویلیام.من از همیشه به مرینت نزدیک تر هستم نگران نباش منم مثل تو دوسش دارم کار بدی باهاش نمی کنم.   آدرین.ببین 

بعد تلفن رو قطع کرد ویلیام

مرینت.چی گفت 

ویلیام.گفت به مرینت بگم که فردا بیاد مدرسه

مرینت.خوبه ولی من خوابم میاد 

ویلیام. آره منم 

بعد مرینت سرش رو روی دست ویلیام گذاشت و خوابید ویلیام هم خوابش برد 

از زبان آدرین صبح 

........