عشق یا رفاقت ❤️ پارت 16
امید وارم با لایک و نظرات خوبتون منو خوشحال کنین
ادامه ...
از زبان نویسنده
توی راه آبشار حرف
مرینت.آدرین خسته شدم میشه بغلم کنی
آدرین.چرا که نه
بعد آدرین مرینت رو کول کرد یعنی انداخت پشتش دیگه
نینو.بچه ها بیاین ماهم خانوما رو بغل کنیم
مارتین.فکر خوبی هست ولی همه باید انجامش بدن
نینو.بله پس شروع می کنیم
بعد مارتین آدرینا رو برداشت نینو آلیا و فقط جولی لوکا زویی فیلیکس مونده بودند
لوکا.انگار چاره ای نداری جز خودم زویی
زویی.کی گفته اونا فیلیکس رو نگاه کیس ندارم پس چی از این بهتر
که بعد جولی می خواد پادرمیونی کنه
جولی.کب گفته من میرم جای فیلیکس
زویی.تو ببین داداش با غیرتت اجازه میده
جولی.داداش
لوکا.می تونی بری
بعد جولی می خواد بره که پاس به سنگ گیر میکنه و میوفته پس زویی زود تر میرسه
زویی.میشه منو بغل کنی
فیلیکس.با منی
زویی.آره دیگه لطفاً لطفاً
فیلیکس.حالا که اصرار می کنی باشه
بعد فیلیکس هم روبی رو بر می داره
لوکا.شت بیا بغل خودم آبجی جون
خب دیگه پسر ها هم به راه افتادند
آدرینا.ام مارتین میشه بیام روی شونت
مارتین.بله
که آدرینا هم رفت روی داشت مارتین و بعد از چند دقیقه رسیدند آبشار دیگه اینجا مجبور بودند دخترا رو بزدارند پایین
مرینت.واقعا قشنگه
دینگ دینگ دینگ
آدرین.گوشی توعه
مرینت.آره بزار ببینم کیه هه ویلیام هست
آدرین.مرینت جواب نده
مرینت میزارم روی بلند گو
ویلیام.(با گریه) مرینت توروخدا خودتو رود برسون لطفاً
مرینت.ویلیام آروم باش و بگو چی شده
ویلیام.مامانم م ما مامانم
مرینت.خاله طوریش شده
ویلیام.مامانم مرده
مرینت.مسخره بازی در نیار
ویلیام.میخره بازی در نمی یارم توروخدا هر جور شده خودتو برسون بهت نیاز دارم
مرینت.باشه باشه تو برو خونه ی ما الان من میام
و تلفن رو قطع کرد
آدرین.مثل این که قضیه جدی هست
مرینت.آره حالا چجوری برم چجوری قضیه رو به مارتین بگم آخه اون به خاله خیلی وابسته بود حتا با ویلیام هم خیلی جوره
مرینت.مارتین
مارتین.چیه
مرینت.خاله خاله
مارتین.خاله چی
مرینت.خاله مرده
مارتین.چی نه (داره گریه می کنه و الان مرینت هم داره گریه می کنه )
فیلیکس.پس فکر کنم باید برگردیم
آلیا.آره ما همه چیو ریز به ریز نوشتیم دیگه نیازی به موندن نداریم
مرینت. ازتون ممنونم بچه ها
و بعد سریع برگشتند جای وارد آلیا همه چیو راجب به مرینت به کاگامی و فیلیکس گفت وسایل رو جمع کردند و راه افتادند یکم بعد رسیدند خونه ب آدربن ماشین همه اونجا بود از آنجا به بعد پرا کنده شدند
آدرین.مرینت چیزه یعنی میشه منم باهات بیام نگرانتم
مرینت.برای چی
آدرین.مرینت جولی همه چیو بهم گفته
مرینت. راستی باید بهت بگم که جولی اشتباهی فهمیده اصلأ ویلیام همچین کاری نکرده (نکرده ولی بازم به مرینت علاقه مند هست)
آدرین.باشه ولی بهم زنگ بزن
مرینت. باشه حالا فعالا خداحافظ
بعد مارتین و مرینت سوار ماشین شدند و راه افتادند رسیدند خونه ی خودشون اونجا تعزیت بود
بچه ها توی مکالمه همی دارن گریه می کنند
ویلیام.مرینت سلام
مرینت.سلام ویلیام تسلیت
بعد همو طولانی بغل می کنند
آدرین
........