عشق یا رفاقت ❤️ پارت 14رمز 1234
از زبان نویسنده 😎
بعد وسایل رو جمع کردن و به سمت چادر حرکت کردند توی راه
جولی.خب چه خبر مری (منظورش مرینت هست)
مری.هیچی سلامتی
جولی.هنوزم روی اون پسره کراشی
مرینت.نه بابا الان خودم یکیو دارم که خیلی هم عاشقشم اونم همین طور
آدرین
کم کم دارم به مرینت شک می کنم یعنی چی روی می کراش بوده باید حتما از جولی بپرسم
دوباره از زبان نویسنده 😛
بعد به راه ادامه دادند مرینت یکم زود راه میرف برای همین از آرین جلو زد آدرین هم از فرصت استفاده کرده و رفت جای جولی
آدرین.جولی میشه بگی مرینت روی کی کراش بود قبلنا
جولی.مگه نمی دونستی مرینت 1516ساله بود روی ویلیام کراش داشت و حتا تا آخرش هم رفتن بعد یک روز ویلیام به ترز کاملاً بدی به مرینت تج*اوز کرد مرینت هم از ترسش نه به خالش گفت نه ب مامان بابا نه آلیا فقط من میدونم چون پسر خوبی هستی و فکر کنم قابل اعتماد هستی به تو هم گفتم چیز خیلی عجیبی که گفته بود این بود هیچ کس بجز من نمیتونه با تو باشه
آدرین.ممنون که گفتی
آدرین
وقتی داستانی شنیدن واقعاً ناراحت شدم فکر کنم از این به بعد باید فقط پیش مرینت باشم
نویسنده 🤘
بعد رسیدند جای چادر
جولی خب حالا چی کار می کنیم
آدرین.اگر به آسمون نگاه کنی می فهمی داره بارون میگیره
بعد یهو بارون گرفت و همه رفتن توی چادر ها
مرینت.آدرین چی کار کنیم بنظرت
آدرین.من که فقط همین که جای تو باشم برام کافی هست
بعد داز کشیدند
آدرین.ما حتا یک بار هم باهم راحت نبودیم من الان شاهرتما(اسکل خودت می دونی که خیلی ازیت شده)
مرینت باشه پس
آدرین.چی باشه
مرینت.آدربن ببین من چون دوستت دارم میگم باشه میتونیم لباسامونو جلوی هم عوض کنیم یا مثلاً موقع خواب بی لباس باشیم ولی دیگه س*ک*س مال بعد از ازدواج هست
آدرین .قبوله حالا میشه لبا*سامونو در یاریم یکم بخوابیم تا ناهار
مرینت باشه
و بعد .........
ببخشید رمز داره رمزش 1234هست
آدرین شروع کرد اول لباس های مرینت رو در آورد طوری که فقط لباس زیر داشت بعد می خواست لباس خودی رو دربیاره که مرینت گفت بزار من اینا رو دربیاره بعد لباس های آدرین رو هم در آورد اونم فقط شرت داشت
آدرین.اصلا فکر نمی کردم انقدر بی لباس خوشگل باشی
مرینت.تازه کجاشو دیدی راستی توهم خیلی اندام خوبی داری
بعد آدرین سوتین مرینت رو از پشت وا کرد و شرتشو در آورد نوبت مرینت بود شرت آدربن رو در آورد
کله ی دو تا شون داغ بود دیگه دراز کشیدند و مرینت صورتشو به آدرین کرد
آدرین.بوسه که اشکال نداره
مرینت نه اصلا بعد لبای همو با وعل خوردند بعد که نفس کم آوردن از هم جدا شدند هی کیر آدرین به کص مرینت می خورد مرینت هم صبرش تموم شد و گفت.اوف تورو خدا بزار یکم حال کنیم
آدرین من که از خدامه
مرینت رفت روی شکم آدربن و کیرشو توی کصش فرو کرد و هی بالا و پایین می کرد خودشو آهو ناله هاش شرو شد که این آدرین رو بیشتر تحریک می کرد تا تند تر بزنه
آدرین.برام ساک میزنی
مرینت.بله
آدربن پاشد و مرینت براش ساک زد
آدرین ممه بزرگ مرینت رو میخورد و می مالوند بعد کیرشو توی کون مرینت کرد و هی تلمبه میزد همش این کارو ادامه میدادند تا هر دو خسته شدند و روی بالش دراز کشیدند
مرینت.اگه حامله شدم باید بیای منو بگیری
آدرین.حتما ولی مرینت من دوست دارم بعد این پروژه باهات ازدواج کنم قبول می کنی
مرینت.معلومه که آره تو بهترین آدمی هستی میشناسم
آدرین.مامان بابات چی اونا موافق هستند
مرینت.اگر نباشن متمعن باش من از تو دست نمی کشه لازم باشه باهات فرار می کنم
آدرین.عشق خوشگل من کاشکی بچمون شبیه تو بشه
مرینت.اگه بچه دار شویم باید قول بدی که منو از اون بیشتر دوست داشته باشی باشه
آدرین.ببین مرینت من تورو از همه بیشتر دوست دارم
مرینت.باشه حالا میشه بخوابیم خسته شدم