عشق یا رفاقت ❤️ پارت 10
از زبان نویسنده 😎
کاگامی.ولی من واقعا حسی نسبت به مارتین ندارم ولی به تو چرا
ادوارد داری راست میگی
کاگامی.آره
ادوارد.کاگامی سزار مایلی با من رل بزنی
کاگامی.بزار فکر کنم (با صدای بلند)بله
ادوارد.خب باشه یکم آروم تر
کاگامی.پس الان می تونیم اولین بوسمونو تجربه کنیم
ادوارد چرا که نه
بعد سریع لباشونو به هم چسبوندند و هم دیگرو بقل کردند
در همان هین در بیرون چادر (بچه ها یکم از اول مکالمه آدرین و آدرینا و مارتین هست )
مارتین.واقعا
آدرینا.داداش خیلی دهن لقی
آدرین.اشکال نداره حالا مارتین هم میدونه که دوسش داری
بعد آدرینا مثل لبو سرخ شد
مرینت.من این بالا خسته شدم
آدرین.اوه راست میگی عشقم الان میزارمت پایین
بعد مرینت دست و پا زدو گفت من عشق تو نیستم
آدرین.بچه ها غذا آماده هست که من خیلی گشنمه
آلیا.بچه ها من برم توی چادر بگم کاگامی و ادوارد هم بیان
بعد کاگامی نیره و موقع بوسه ی ادوارد و کاگامی میرسه
آلیا.هههههههههی دارین چی کار می کنین
بعد از هم جدا شدند
کاگامی.سلام آبجی جان چی کار داری
آلیا.من چی کار تو داری چی کار می کنی با این
کاگامی.اولا این نه ادوارد دوماً ادوارد عشقمه و ما تازه قصد ازدواج هم داریم نه ادوارد
ادوارد.خب آره آلیا خانم من ممنون میشم شما هم رضایت بدین
آلیا.باید فکر کنم تا نظر قطعیمو بگم اجازه نداری بوس و بغل کنی فقط نگاه
کاگامی.آاااااااابجی
آلیا.خب حالا بغل و بوس لپ هم میشه
بعد محکم دست کاگامی رو گرفت و برد کاگامی هم قبل اینکه از چادر خارج بشه صورتشو برگردوند و به هم چشمک زدند
سر میز ناهار (عزیزان میز باز شو داشتند) مرینت کنار آدرین نشست بعد مارتین بعد آدرینا بعد زویی و بعد لوکا و بعد ادوارد و بعد کاگامی آلیا نینو آخر هم فیلیکس که کنار مرینت می افتاد
بعد از غذا و جمع کردن وسایل شب شد و کنار آتیش دو تا دوتا روی کنده نشستند
مرینت و آدرین.کاگامی و ادوارد.زویی و لوکا.نینو و آلیا.
فیلیکس هم یک گوشه نشین گیتار به دست
مرینت.آدرین من نمی خوام کنار تو باشم
آدرین.اولا مجبوریم دوماً هرجا جای خالی پیدا کردی برو بشین
مرینت.اوف آدرینا نمیخوای حاهامونو عوض کنیم
آدرینا.نچ
مرینت.کسی نیست بخواد جاشو عوض کنه با من
آدرین.دیدی تو مال خود خود منی حالا بعداً میگردیم یکی رو واسه ی فیلیکس هم پیدا می کنیم تنهایی اصلا بهش نساخته
فیلیکس.نمیدونم والا همتون خیلی سریع جور شدین
نینو.شنیدم یک خواهر داری لوکا
لوکا.خب آره ولی رفته لندن ولی ی چند هفته ی دیگه میاد
نینو.نظرت چیه فیلیکس
فیلیکس. نه بابا آدم این شکلی که عاشق نمیشه ولی خب منم تابستون لندن بودم یک دخترو دیدم ازش خوشم اومد اسمش جولیکا کوفین بود اگه بخوام با کسی ازدواج کنم فقط با اونه
لوکا.خب اسکل خنگ اسم خواهر من هم جولیکا هست
فیلیکس.واقعا همونی که پایین موهاش بنفشه و چشماش عسلی هست
لوکا آره
آدرین.پس بچه ها بیاین عروسی ها رو همه باهم بگیریم نه مرینت
و مرینت خواب می باشد برای همین آدرین مرینت رو بغل کرد و همه رفتن توی چادر خوابیدند
صبح
..............
خب بچه ها شرط هم یک لایک که خودم می کنم شما ها هم لطف کنین یک کامنت بزارین تا دل من هم شاد بشه 🤗