عشق یا رفاقت ❤️ پارت 8
آدرین
پاهای کاگامی و آدرینا رو پانسمان کردم و بدو بدو را تم جای نامزدم دیگه بالاخره زشته من نرم
وقتی رسیدم می خواستم آتیش بگیرم سریم مرینت رو از بغل فیلیکس گرفتم
آدرین.(روبه مرینت)معلوم هست دارین چیکار می کنین
فیلیکس.(راستی بگم که هنوز بقیه نمی دونن که مرینت و آدرین باهمن )به تو چه آدرین
آدرین.آدرینو مرض تو دوست دختر منو به چه جرعت بغل می کنی ها
مرینت.آروم باش آدرین
آدرین.تو یکی دهنتو ببند تا نزدم توی دهنت
مرینت.چی
فیلیکس.تو با این روانی توی رابطه ای خخخخخ (مثلاً می خنده )
آدرین.مرینت ببین من نمی تونم این رو تحمل کنم پس باید از هم
بعد مرینت حرفمو قطع کرد و با کمی گریه و بقض توی گلوش گفت چی یعنی به این سادهگی برات تموم شدم همین من فقط پاهام به هم گره خورد و آفتادم و فیلیکس من گرفت تازه اینم بخاطر اینه که من نزدیک اون بودم اگر منو نمی گرفت الان مرینتی وجود نداشت که تو بتونی اونو تحدید به زدم کنی
از زبان نویسنده 😎
بعد مرینت رفت و آدرین دست اونو گرفت
مرینت.ولم کن آدرین تو دیگه برای من برای من تموم شدی
آدرین.ببین مرینت من یک اشتباه کردم و خب آدم کسی رو که دوست داره روش قیرتی میشه دیگه نه
مرینت.گفتم والم کن
بعد آدرین مرینت رو انداخت روی شونش و گفت من هنوز نامزدت هستم و نمی زارم دیگه پات گره بخوره
آدرین.بچه ها بیاین بریم
آلیا و زویی با تعجب باشه
بعد رسیدند مارتین تعجب کرده بود برای همین رفت ببینه چرا خواهرش روی دوش آدرین هست
مارتین.ام آدرین چرا خواهرم روی دوش تویه
آدرین.هیچی عزیزم نگاران نباش من خواهر تو رو دوست دارم خواهر منم تورو (آدرینا حسش رو راجب مارتین به عنوان راز به آدرین گفته بود ولی خب دهن آدرین سوراخه دیگه)
مارتین.با تعجب واقعاً
آدرینا.داداش خیلی دهن لغی
........................................