باند عاشق ❤پارت 6
سلام بچه ها من برگشتم بفرمایید ادامه،،،
#حمایت
(راجب به اعطلاع از زبان آدرین هست)
صبحانه خوردیم که انگار قرار بود من ببرمشون و باغی که مال رئیس بود رو نشونشون بدم رفتیم و وارد باغ شدیم من هم همه جا رو گفتم که چجوری عست و دیگه قرار بود مه توش بچرخیم از اون ور هم صدای مرینت اومد که انگار با برادرش حرف میزد
پیتر. از کنارم جم نمیخوری ها
مرینت. ای بابا ولم کن می خوام بزم بگردم
پیتر. من سر حرفم هستم
مرینت. نگران نباش مواظب خودم هستم
پیتر. باشه پس
بعد مرینت رفت و شروع کرد به راه رفتن با همون دختره انگار که لوکا هم داشت مثل من دیدشون میزد من سریع برای مرینت یک گل چیدم و بردم جاش انگار لوکا هم اومده بود اونم با گل بود مه
آدرین. مرینت بیا این گل برای تو
لوکا. دودقیقه برو اون ور منم برات گل آوردم
بعد مرینت گلی که دستم بود رو گرفت و گفت. ممنون آدرین
اون دختری که کنارشم بود گل لوکا رو گرفت رو راهشون ادامه دادند (بچه ها واضح هست که اون دختره آلیا هست دیگه)
از اینجا به بعد از زبان مرینت
آدرین بهم گل داد واقعا خوش حال شدم لوکا هم گل آورد ولی آلیا اونو گرفت 😅، دست آلیا رو گرفته بودم و باهم راه میرفتیم
آلیا. هی دختر انگار که واقعا این پسره ازت خوشش میاد
مرینت. نمی دونم ولی هرچی که هست قشنگه
یهو اون ور رو دیدم که انگار آدرین با لوکا بحس می کرد یکم رفتیم جلو و دیدیم که دارن چی میگن
لوکا. ول کن دیگه این خرگوش رو
آدرین. حتما ولش می کنم که تو بکشیش
لوکا. خب که چی مثلا اگه این خرگوش زنده بمونه چه گلی به سر تو نیزنه
بعد یهو انگار آدرین اومد سمتم و خرگوش رو به من داد
آدرین. مرینت مواظبش باش لوکا ی بی رحم می خواست اینو بکشه
منم خندیدم و گفتم. باشه ولی علاقه ی عجیبی داری به حیوانات
آدرین. ای بابا نگاش کن واقعا گناه نداره
مرینت. باشه باشه
بعد آدرین هم رفت اون ور
آلیا. واقعا دارم میترکم که چقدر لوکا خنده داره
داشتیم همین جوری با آلیا قدم میزدیم که یهو....
فعلا بای بچه ها