باند عاشق پارت 3🖤

-A- 🗿🚬 -A- 🗿🚬 -A- 🗿🚬 · 1402/12/08 20:42 · خواندن 3 دقیقه

خب سلام خیلی ممنون از کسایی که تونستم یکم حمایتم کنن خیلی از همه ی عزیزان ممنونـ..،

برید ادامه فقط لایک و یک کامنت همین جوری الکی فراموش نشه که آخر پارت یک سوپرایز هست🎆

از زبان مرینتـ.. 

رفتیم لندن و بعد چمدون هارو برداشتیم رفتیم خونه ی همون خلاف کار ها رفتیم توی اونجا و چمدون هامون رو ازمون گرفتن و بردن رییس خلاف کار ها اومد و باهامون سلام کرد بعد رفتیم یک جای دیگه ای از خونشون خونشون خیلی بزرگ بود روی مبل های اونجا نشستیم و پسرا گرم حرف شدن منم که حوصلم داشت سر میرفت پاشدم که یکم دیدن کنم در حال نگاه کردن بودم که دیدم عه بالاخره یک کتاب خونه هم اینجا هست رفتم جای کتاب خونه در حال نگاه کردن کتاب ها بودم که یکی گفتم 

آدرین.  ....  

تمام نشد بابا نترسید فقط یک آگهی بازرگانی هست می خوام راجب سوپرایز بگم 

«هر کی یک کامنت خالی بده برنده هست تعداد برنده هم نداریم ولی جایزه از ده تا پستش همایت کامل میشه یعنی یک لایک و پنج تا کامنت برای ده تا پستش. حالا اگه اینم نخواست براش دوتا پست در خواستی مینویسم فقط عمر کنین بچه» 

خب دیگه برین ادامه که منتظرین 

آدرین. جای تو بودم اونو بر نمی داشتم 

بعد یک کتاب بر داشت و بهم داد 

آدرین. بیا این خیلی خوبه البته اگه می خوای مثل اونی که دستت هست ژانرش عاشقانه باشه ولی اگه نه جنایی یا حتا کاراگاهی هم داریم البته از نظر علمی برای عقل بیشتر ژانر های کاراگاهی خوبه چون به جنب و جوش مغز کمک می کنه 

خیلی آدم با حالی بود یعنی از اون زرنگ ها بود دقیقا از اونایی که برای من خیلی کراشم 

بعد دستش رو حلوی صورتم تکون داد 

آدرین. خانم حالتون خوبه 

یهو به خودم اومدم دیدم داره صدام میکنه وای نکنه فهمیده روش کراش زدم فکر کنم از خجالت قرمز شدم 

مرینت. م مم من حالم خوبه ممنون شما حالتون چطوره 

وای دختر این چه حرفیه فکر کنم الان از خجالت آب نیشم 

بعد مرده خندید و گفت. خیلی ممنون 

بعد یهو لوکا اومد و با عصبانیت دستم رو گرفت 

آدرین. ببخشید فکر نمیکنم زیاد درست باشه دست خانم رو اونجوری بگیرین 

لوکا. شما لازم نکرده فکر کنین خیلی ممنون 

آدرین. هر جور مایلید ولی این کار یک کار غیری اخلاقی هست 

وای فکر کنم اوکا جوش آورده بعد لوکا منو همون‌جوری محکم کشید و از کتاب خونه بردم بیرون 

مرینت. لوکا آروم تر 

لوکا. آروم تر ها داشتی اونجا چه غلطی می کردی 

حتا بلد نیست درست صحبت کنه مرتیکه ی بی شعور 

مرینت. به تو مربوط هست 

لوکا. ها نفهمیدم چیشد چرا جواب پس میدی 

بعد داداش لوکا رو صدا کرد 

لوکا. بعد به حسابت می رسم

مرینت. همچنین 

بعد لوکا رفت منم که دستم درد میکرد راهمون کشید و بکم توی کل خونه قدم زدم که یهو اون مرده اومد جام 

آدرین. حالت خوبه 

مرینتـ. آره فقط یکم بازوم درد گرفت 

آدرین. راستی خودم رو معرفی نکردم آدرین آگرست 

مرینتـ. مرینت دوپـ... 

بعد یادم اومد که نباید فامیلی ام رو بگم 

مرینت. من مرینت هستم 

آدرین. خب مرینت چرا بهش چیزی نگفتی وقتی دستت رو گرفته بود 

مرینتـ. نمی دونم اونجا زبونم بند اومده بود 

آدرین. اشکالی نداره بپرسم کی بود 

مرینتـ. نه اصلا اون دوست پسرم بود البته که دوستش ندارم ولی بِل اجبار باهاشم 

آدرین. اوکی 

بعد بکم با آدرین حرف زدم و آلیا صدام زد و رفتم جای اون گفت که اتاق من و آلیا باهم هست و اتاق لوکا و آدرین باهم اتاق پیتر هم تکی هست 

بعد رفتیم ناهار خوردیم و بعد آلیا اومد جام گفت که لوکا کارت داره منم که ترس ورم داشته بود رفتم جاش 

لوکا.   .....  

دیگه واقعا تموم شد بای لایک و کامنت هم فراموش نشه ❤