باند عشق ❤پارت یک

-A- 🗿🚬 -A- 🗿🚬 -A- 🗿🚬 · 1402/11/20 19:02 · خواندن 3 دقیقه

سلام بچه ها من باز بر گشتم که کلی با هم حال کنیم و بگم که اینا فقط به خاطر دوست عزیزم Sana هست امید وارم که ببینه و لذت ببره خب برین ادامه لایک و کامنت هم فراموش نشه 

(بچه ها بگم که ابن بک ورژن جدید هست و قراره من هر روز یک پارت کوتا بدم یا یک روز درمیون پارت طولانی بدم ) 

امید وارم که لذت ببرین 

از زبان مرینت 

صبح از خواب پاشدم رفتم لباس کارم رو پوشیدم بعد رفتم داداش رو بیدار کردم و رفتیم صبحانه خوردیم و رفتیم سر کار  

رفتیم اونجا اول از همه لوکا رو دیدم پریدم بقلش 

پیتر.خانم دوپنچنگ من به شما گفته بودم که بقل هم اجازه ندارید یا نه 

مرینت.گفتی ولی داداش 

پیتر.هیس پرو 

لوکا.خب پس کی همو بقل کنیم 

پیتر.وقتی من نبودم 

لوکا.خب تو یک لحظه هم از مرینت جدا نمیشی همیشه جای همین 

پیتر.مشکل خودته ازدواج که کردین هرکار دلتون خواست بکنین البته توی خونه 

واقعا داداش خیلی گیره بعد رفتم با آلیا سلام دادم و یکم صحبت کردم بعد گفتن که جلسه هست ما هم رفتیم دور یک میز دراز نشستیم 

لوکا. یک معموریت جدید داریم که قراره من پیتر و ویلیام برین ولی ویلیام کجاست 

آلیا. رفتن مسافرت رئیس 

لوکا. بله یادم رفته بود پس مرینت تو بیا 

آلیا. ببخشید منم میشه بیام 

لوکا. اگه مثل سریع قبل خراب کاری نمی کنین نه اشکالی نداره شما هم بیاین خانم سزار 

آلیا.نه قول میدم 

لوکا. پس اوکی قراره بریم به لندن فردا صبح و بقیه اطلاعات رو بعد بهتون میدم بقیه مرخصید 

بعد بقیه رفتند 

لوکا. خب بچه ابن یکی از مهم ترین هاست پس باید کاملا جدی کار کنیم قراره برای پنج روز به لندن بریم و در خانه ی خلاف کار ها اقامت داریم میریم اونجا و ازشون مدرک های خیلی بد جمع می کنیم تا کاملا بتونیم بعد اتمام کار به گروه دست گیری زنگ بزنیم و تمام ساده ولی سخت کوچک ترین اتفاق می تونه به قیمت جونمون تموم بشه حالا مرخصید البته خانم دوپنچنگ وایسید چند تا پرونده باید بهتون بدم 

بعد بقیه رفتند و لوکا درو بست و قفل کرد 

(بچه ها این یک ورژن منحرفی هم داره که توی یک پارت جدا می دم ) 

مرینت. چیکار می کنی لوکا 

لوکا. قبول کن داداشت خیلی گیره حتا اجازه ی بقل هم نداریم  

مرینت.س آره خب

بعد یهو پیتر نمی دونم چجوری ولی با بک کلیدی درو وا کرد 

پیتر. کلید اضافه دارم اومدم کمکتون کنم 

لوکا واقعا قیافش خنده دار بود وقتی داداش اومد ولی نمی تونست چیزی بگه یکم کار کردیم حدود دو ساعت بعد ساعت کاریمون تموم شد و رفتیم خونه هامون من و پیتر رفتیم ساک هامون رو آماده کردیم بعد من رفتم غذا درست کردم و ناهار خوردیمو یک چند تا کارتون پرونده آوردیم تا پوشه بندی کنیم و مهر های توش رو چک کنیم 

خدا رو شمر بعد از سه ساعت کارمون تموم شد و یک شام سر سری خوردیم چون باید زود بخوابیم و فردا ساعت پنج خونه ی لوکا باشین ساعت هشت شب رفتیم و خوابیدیم 

صبح 

رفتیم خونه ی لوکا آلیا هم اومده بود بعد رفتیم فرود گاه و سوار هواپیما شدیمو رسیدیم لندنـ.........  

خب بچه ها امید وارم لذت برده باشید حتما مارو دنبال کنین لایک و کامنت فراموش نشه 

و اما خبر های ویژه 

اگه بازدید ها پنجاه تا بشه دوتا پارت میدم 

اگه چهار تا لایک بخوره دوتا پارت میدم 

اگه پنج تا کامنت بخوره دوتا پارت میدم 

ببینم چه می کنین 👌🏻😅🫶🏻

فعلا بای