عشق یا رفاقت ❤️ پارت 7

-A- 🗿🚬 -A- 🗿🚬 -A- 🗿🚬 · 1402/08/18 02:10 · خواندن 2 دقیقه

از زبان نویسنده 😎

بعد پسرا دخترا رو برداشتند و راه افتادند 

آدرینا.خب مارتین ببخشید اگر یکم قور زدم 

مارتین.نه اشکال ندارده 

کاگامی (با صدای آروم)هی ادوارد بنزرت من باید چی کار کنم که مارتین عاشقم بشه 

ادوارد.ببین کاگامی مارتین اصلا خوشش نمیاد که براش خود شیرینی کنی باید کار های عادیتو انجام بدی ولی با جذابیت یعنی آرایش نکنی لباس های وا نپوشید سرت توی گوشی نباشه و خاکی باشی (ببخشید ولی این ملاک های بابا ی کنه برای انتخاب دختر خوب )

کاگامی.باشه 

بعد رسیدند آدرین اول که پسرا و دخترا رو اونجوری دید قیرتی شد ولی بعد یادش اومد که این داداش نامزدمه و نباید باهاش بد رفتار کنم و خب فیلیکس هم تعجب کرد 

فیلیکس.عه پس بقیه کو می خوایم ناهار بخوریما 

آدرین.راست میگه بقیه کوشن 

بعد مارتین تمام ماجرا رو تعریف کرد 

آدرین.خب دخترا بیاید پاهاتون رو پانسمان کنم هی فیلیکس 

فیلیکس.ها 

آدرین.برو دنبال دخترا منم پاهای اینا رو پانسمان کنم میام لوکا ما هم که هویجیم 

آدرین.نه جانم شما وای نیستین جای دوخترا باشه 

لوکا باشه 

بعد فیلیکس رفت رفت رفت (خب آدرین کارش تموم شده میره دیگه نگران نباشید اونم میارن) تا رسید جای اونا 

فلیکس.موقع ناهار هست باید برگردیم 

مرینت 

داشتیم از منظره دیدن می کردیم که فیلیکس اومد بعد خواستم برگردم جواب سوالشو بدم که پاهام به هم گره خورد و ناخواسته افتادم توی بغل فیلیکس مثل گوجه سرخ شده بودم و هیچ کدوم هیچی کاری نمی کردیم و فقط نگاه هم می کردیم 

از زبان نویسنده 😎

همین گونه به هم نگاه می کردند که آدرین هم رسید خب اولین کاری که آدرین کرد این بود که مرینت رو از بغل فیلیکس گرفت و ............‌